زندگى با طعم بهشت

این مدت که امتحان دارم

غذاهام خیلی درب و داغونه

اما محمدمجتبای مهربونم چیزی نمیگه! حتا وقتی برنج شفته میشه، کتلت میسوزه، قرمه سبزی غرق آب میشه... بازم میگه :"خیلی عالی بود! دستت درد نکنه"

منم خجالت میکشم و میگم "خواهش میکنم، ببخشید دیگه... نوش جان!"

اونم میخنده...

  • شیرین الف
سلام

این روزا خیلی سرم شلوغه برای کارای عروسی

وای دارم میمیرم از استرس میخوام یه ذکری چیزی شروع کنم هر روز بگم آروم شم و همه چی خوب پیش بره!!!

اگر چیزی ننوشتم معنیش این نیست که این مدت تاج سرم کاری نکرده! من فرصت نکردم بیام بنویسم وگرنه کار که زیاده!

  • شیرین الف
حدیث داریم یکی از چیزایی که محبت رو بین دو نفر خالص و عمیق میکنه اینه که هرکدومشون طرف مقابل رو به بهترین شکلی که اون دوس داره صدا بزنن.

همونطور که میدونیم، ایجاد محبت بین زن و شوهر هم یه مسئله ی خیلی ضروری و مهمه. اصلا یکی از سنگ بناهای رابطه ی همسری همینه. (سنگ بنای دیگه "احترام"ه) بنابراین رعایت و اجرا و پایبندی به این حدیث بیشتر از هر کس دیگه ای مشمول زن و شوهرها میشه.

میدونیم که هر کلمه ای یه بار روانی و عاطفی داره که مسلما روی فکر و روح شنونده تاثیر میذاره و این تاثیرها در طول زمان طی تکرار اون واژه پایدار و ثابت میشن.صدا کردن همسر میتونه به عنوان ابزاری برای ابراز عشق و علاقه استفاده بشه و چه ابزار خوبی! یکی از بهترین وسیله ها و روش هاست. چرا؟

چون ما در طول روز بارها و بارها همسرمون رو صدا میکنیم و اگر از این صدا زدن به عنوان یک ابزار استفاده کنیم میتونیم بارها و بارها در طول روز عشقمونو نشون بدیم. شما فکر کنید چقدر این عمل میتونه در تلطیف فضا و آکنده شدن محیط از عشق موثر باشه.چقدر میتونه به نزدیک شدن دل ها و افزایش محبت کمک کنه. چقدر میتونه فضای خونه رو نورانی و معنوی کنه(میگم نورانی چون عشق مثل نوره که فرد عاشق از خودش ساطع میکنه و به همه چیز روشنی و گرما میبخشه.میگم معنوی چون عشق بین زن و شوهر یکی از پاک ترین و خدایی ترین عشق هاییه که روی زمین خاکی پیدا میشهو هرچی عمیق تر باشه، زندگی آدم بهشتی تر میشه).

شیوه ی صدا زدن طرف مقابل میتونه به اون آدم بفهمونه یه گفتگوی عاشقانه منتظرشه یا یک مشاجره. ما میتونیم از نوع صدا کردن آدم ها به راحتی به رابطه ی بینشون پی ببریم.(شما دقت بفرمایید یک دانشجو چطور استادش رو صدا میزنه، یک کارگر چطور رئیسش رو صدا میزنه، رومئو چطور ژولیت رو صدا میزنه )وقتی شما همسرتونو با اسمی که مورد پسندشه با صفت و یا لقبی که دوس داره صدا بزنید، با این کار اول از همه بهش ابراز علاقه میکنید و باعث نوازش روح و فکرش میشین و بعد، باعث میشید با جون و دل بهتون جواب بده.پس بر مالااااازمهکه دقت و توجه زیادی به خرج بدیم در مورد صدا کردن همسرمون. حالا چطوری؟ چطوری میتونیم جوری صدا کنیم همسرمون رو که به دلش بشینه، لذت ببره از مدل صدا کردن ما، اصن دلش بخواد صداش کنیم تا بگه "جاااااااانم؟"

اول از همه اینکه سعی کنیم بهش بگیم"شما" حداقل جلوی دیگران. این خیلی مهمه که در مقابل دیگرانبا احترامهمسرمون رو مخاطب قرار بدیم. توی خونه هم سعی کنید کم کم خودتونو عادت بدین به گفتن"شما" چرا؟ شاید بگین "شما" برای غریبه هاس. خب اگر همچین احساسی دارید میتونید نگید. اما اگر پذیرش این موضوع براتون سخت نباشه که "شما" نشونه ی احترام و علاقه س(نه نشونه ی غریبگی)، شاید بتونید با این قضیه کنار بیاید که "تو" یه جورایی مناسب شأن همسر شما نیس و...خودمونی بودنش دلیل بر صمیمی بودنش نیست. خلاصه در این مورد تصمیم با خودِ شماست.

2-- جوری صداش کنیم که مالکیت رو برسونه. اون "م" مالکیت رو که میشناسید که؟ تو درس زبان فارسی خوندیم. یادتونه؟ کاربردشم که میدونید چیه؟ مالکیت رو میرسونه! بی زحمت اون رو بردارید بذارید آخر اسم همسرتون. یا! یه دونه "من" بذارید آخر اسمش. نگو نرگس. بگو نرگسم، نرگس من، نرگس جونم. نگو محمد بگو محمدمن، محمدجونم. اینجوری صداش کن. بذار بفهمه تو اونو از خودت میدونی برای خودت.

3-به هیچ وجه به هیچ وجه به هیچ وجه از کلماتی مثل"بابای علی"، "مامان محمد" و اینا برای صدا زدن همسر و یا اشاره به ایشون استفاده نکنید. از اسم بچه هاتون برای صدا زدن همسرتون استفاده نکنید! نکنید دیگه! ای بابا! دیدم خانومی که به شوهرش میگه "مهدی"(که اسم پسرشه) به جای اینکه اسم شوهرشو صدا کنه. یا آقایی که به خانومش میگه"فاطمه" (که اسم دخترشونه). یا بددددتر از همه! آقاهه خانومشو به اسم پسر صدا میزنه! به زنش میگه"منوچهررررر"!!!!میخوام از این گروه آدما بپرسم قبل از به دنیا اومدن بچه هاشون همسرشونو چه جوری صدا میزدن آخه؟!!!

درسته روایت داریم حضرت عایشه به پیامبر گفته برای ایشون کنیه ا بذاره و پیامبر هم گفتن "ام عبدالله". از اون به بعد هم با این کنیه صداشون زدن. اما خب این خانم خودش اینجور دوس میداشته و ضمنا شما در نظر بگیرید شرایط اون موقه زمان پیامبر رو و شرایط الان رو. اینم در نظر بگیرید پیامبر چطوری همسر و دختراش رو صدا میزد تو خونه؟ ایشون میگفتن"میوه ی دلم"، "نور چشمم"، "حمیرای من"(حمیرا خیلی تعبیر لطیفیه تو فارسی به بهترین شکل ترجمه شده: گل سرخ) و...

یا میخوام  از اون گروه آخر بپرسم خوشتون میاد خانومتون شما رو به اسم دختر صدا کنه؟؟؟؟

4- "حاج خانم" و "حاج آقا" و صدا کردن به اسم فامیل(مثلا فامیل شوهرش "عسگری"ه میگه "عسکری" بهش!) موقوف! خواهشا دوس نداشته باشید و از همسرتونم نخواید شما رو اینجوری صدا کنه! ینی چی آخه؟شما حاضر نیستین به همسرتون بگین "شما" چونکه برای غریبه هاس اما فامیلشو صدا کردن برا غریبه ها نیس؟! یا حاج خانم و حاج آقا برا غریبه ها نیس؟ میخوای احترام بذاری؟ انتهای اسمش "آقا / خانم" بذار. مثلا زهرا خانوم. اونم فقططططط جلوی بقیه. نه تو روابط خودتون!

5- این کلمه های "ببین" و "الو" و "آهای" و اینا هم که دیگه نهایت بی فرهنگی رو میرسونه!شما به خودتون نگیرید!

6- به هیچ وجه اسم خالیشو صدا نکنید. حتما حتما حتما یه چیز عاشقانه بذارید تنگ اسمش! بی ادبیه به نظرم اسم خالی همسرتون صدا کنید. مثلا ماها لیلی مجنونای قرن بیست و یکم هستیما!!!

و در آخر! از همدیگه بپرسید! خودتون، لیست اسم ها و صفت هایی رو که دوس دارید با اونها صداتون کنه بنویسین بدین دستش! از ایشونم بپرسید دوس داره چه جوری صداش کنین، و اون لیست رو بنویسه و بده به شما. به همین سادگی به همین خوشمزگی.

از همین لحظه تصمیم بگیریم با همسرمون زیبا حرف بزنیم. قشنگ صداش کنیم. القاب و نامهای دلنشین بهش بدیم. اینجوری فضای خونه پر از عضق و صمیمیت میشه. یه بهشت زمینی...

لیست اسامی پیشنهادی که میتونید همدیگه رو باهاش صدا کنین(من طبق علاقه ی خودم نوشتم شاید بضیا دوس نداشته باشن):

(مخصوص صدا زدن آقایون:)حضرت والا! آقا خوشکله! سلطانم، سلطان خوبان و...

(مخصوص صدا زدن خانمها:) فرشته ی مهربون، بانو، سفیدبرفی، خاتون، عروسم، عروسکم، محبوبم، نفسبانو، شیرینم، شیرین بانو، عسل بانو(کلا هرچیزی که آخرش بانو بشه چسبوند )، خانومی، خانوم خوشکله، امانت خدا(خانوما امانت خدا هستن دست آقایون دیگه! درسته؟) ریحانه ی بهشتی، حوری بهشتی، فرشته کوچولوی من، فرشته ی خوشکلم(کلا هرچی که فرشته باشه!) ، طنازم، نازخاتون، شاخه نباتم، حمیرای من، پرنسس من و...

مشترکات: نفسم، عمرم، زندگیم، همه کسم، وجودم، هستی من، امیدم، روحم، عشقم، مهربونم، زیبای من، سرورم،  همسرم، عزیزم، فدات شم، عزیزترینم، دلبرم، عسلم، دلربای من، شیتونکم، جیگری، جوجه ی من، نیمه ی روحم، خوشکلم، ....(اسمش+) جونم، نانازم، نازنینم(چیه؟ خنده داره؟ آقایونم نازنین هستن دیگه!)، نور چشمم، میوه ی دلم، دسته ی گلم، گل قشنگم، گل خوشبوی من، قندعسل و همچنین اسامی انواع گلها(مثلا: گل یاسم، گل همیشه بهارم و...)، خورشید من، خورشیدکم، مرغ عشقم و...

اسم خوراکی های مورد علاقهتون رو هم میتونید به این لیست اضافه کنید! مثلا من میگم: بستنی من، کاکائوی من، گوجه سبز من، یخ در بهشتم!!!کشمش من، فندقم، پسته ی خندونم و...

الفاظ خاصی که دوس دارید هم بهشون فکر کنید و تو لیستتون بذارید. مثلا من اینا رو دوس دارم: فسقلکم، فینگیلی، شاه بیت غزل های عاشقانه ی من، شاهزاده ی افسون شده ی افسانه، بانوی آب و آیینه، بانوی شور و شعر و شعور، شاهپری(یا پریزاد) قصه های دور و نزدیکم و...

یه نکته ی مهم رو در آخر بگم و اونم اینه که وقتی همسرتون صداتون میکنه خوااااااهشا با علاقه جوابش بدید همونطور که با علاقه صداتون میکنه. به "بله"ی خالی اکتفا نکنید. مثلا بگین:"بله عزیزم"، یا "جون دلم؟" یا "جانم" "جانم خانم خوشکله" و... آخه ینی چی بضیا میگن "هان"؟!زشته به خدا! دل طرف رو میشکنین با کلی امید و آرزو صداتون میکنه! والللللااااا

-----------------------------------------------------------------

پ.ن1: شما همسراتونو چی صدا میکنین؟ اسامی و القاب پیشنهادی خودتون رو برام بنویسید توی نظراتتون.

شاد باشید و خوشبخت

پ.ن2: امروز تولدمه.عشقم میخواد بیاد دنبالم بریم بیرون.نمیدونم چه اتفاقای خوبی منتظرمه

میشم 21 ساله



  • شیرین الف

نحوه غذا خوردن من  و همسرم یکی از فانتزی های من بوده همیشه!!!

دوس داشتم:

1- با هم دیگه توی یه بشقاب غذا بخوریم. همیشه!(که این طلب میکنه کنار همدیگه بشینیم نه روبروی همدیگه! حالا مشکل اینجاس اگه بخوایم پشت میز بشینیم باید چیکار کنیم؟!!!)

2- اولین قاشق یا لقمه رو اون بذاره دهنم و منم اولین لقمه یا قاشق رو بذارم دهن اون!(ینی اولین قاشق رو خودمون نخوریم طرف مقابل بده بهمون. ینی مثلا من تا وقتی دهن همسری لقمه نذاشتم خودم نخورم. اول بدم به اون. اونم همینطور)

3- دوس داشتم اگه غذام داغ بود (که در اکثر مواقع غذا برای من داغه چون دهنم حساسه) همسری فوت کنه بذاره دهنم.واااااای این حرکت منو پرواز میده! البته این مورد فراموش نشه از آداب غذا خودن نبوی اینه که غذا رو بذارید سرد بشه بعد شروع به خوردن کنید.

4- اگر غذایی داریم که نیاز به یه سری عملیات داره قبل از اینکه خورده بشه، همسری این کارو برام انجام بده. مثلا ماهی رو خارشو جدا کنه، یا مثلا کباب رو تیکه تیکه کنه برام.

5- قبل و بعد از غذا خوردن چشمامونو ببندیم، دستامونو به دعا بگیریم و همسری دعای قبل و بعد از غذا بخونه(البته من چوه عربی سختمه ترجیح میدم فارسی باشه!!!)

به نظرتون من خیلی رمانتیکم؟؟؟

البته اینا بعضیاش مربوط به زمانیه که تنها باشیم و طبیعتا پیش نیومده ینی اگرم پیش اومده آقاسید نمیدونسته فانتزی های منو! و منم فرصت نکردم بهش بگم.

حالا از بین اونایی که در جمع میشه انجام داد 1 و 2 و 4 هس که البته سید محمدمجتبا میدونم 2 و 4 رو در جمع انجام نمیده میگه زشته!!!

شماره 2 رو قبلا انجام میداد وقتی تنها بودیم اما الان نمیدونم چرا یادش میره انجام بده.

شماره 3 رو وقتی تنهاییم انجام میده وااااای ی ی ی

شماره 4 رو گااااااهی انجام میده اگر تنها باشیم که من همون گاهی هم کللللی ذوق میکنم

می مونه 1! ینی تو بشقاب هم غذا خوردن! و 5 ینی دعا خوندن. 5 که اصلا پیش نیومده!!! اما 1:

اونم اوایل اجرا میکردم بعدش آقا سید گف که با این کار، چون اون تند غذا میخوره و من آروم، ما هیچکدوم متوحه نمیشیم چی میخوریم! اون بیش از حد میخوره و من کمتر از حد!(جریان گنجشک و چوپان رو شنیدین؟!!! همون میشه دقیقا!) دیگه با کمال تاسف و دل شکستگی مجبور شدم ترک کنم این کار رو.

اما در صدد هستم دوباره انجامش بدم. کسی راه حلی داره برای اینکه انحامش بدیم بدون مشکل؟

نظر خودم اینه که مثلا تو همون بشقاب غذا رو دو قسمت کنیم که مشخص بشه کدومش مال کدوممونه.

-------------------------------------------

پ.ن1: دعاهای پیش از غذا خوردن(البته بجز بسم الله الرحمن الرحیم)

*از حضرت محمد(ص):

سُبْحانَکَ اَلَلّهُمَّ ما اَحْسَنَ ماتَبْتَلینا سُبْحانَکَ ما اَکْثَرَ ماتُعْطینا سُبْحانَکَ ما اَکْثَرَ ماتُعافینا اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَیْنا وَعَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ.

همچنین:

اَلّلهُمَّ بارِکْ لَنافیهِ وَاَبْدِلْنا خَیْرا مِنْهُ

*از امام سجاد(ع):

اَللّهُمَّ هذا مِنْکَ وَ مْن فَضْلِکَ وَعطائِکَ فَبارِکْ لَنافیهِ وَسـَوِّغـْناهُ وَ ارْزُقْنا حَلَفا اِذا اءَکَلْناهُ وَ رُبَّ مُحْتاجٍ اِلَیْهِ رَزَقْتَ فَاَحْسَنْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مـِنْ اَلشـّاکِرینَ

*از امیرالمومنین علی(ع) برای اینکه غذاها به سلامتی آدم ضرر نرسونه:

بِسْمِ اللّهِ خَیْراْلاَسْماءِ مِلاَءَاْلاَرْضِ وَالسَّماءِ اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَّذى لایَضُرُّمَعَ اِسْمِهِ شَیْئىٌ وَلاداءٌ.

*برای کسب نورانیت از غذا(منبعش رو نمیدونم):

لا الهَ الاّ اللهُ احَداً صَمَداً لاحَولَ و لاقُوَّةَ الاّ بِاللهِ

پ.ن2: دعاهای بعد از غذا خوردن(بجز الحمدلله)

*از  حضرت محمد(ص):

اَلّلهـُمَّ اَکـْثـَرْتَ وَ اَطَبْتَ وَ بارَکْتَ ماشَبَعْتُ وَ اَرْوَیْتُ اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى یُطْعِمُ وَلایُطْعَمُ.

*از امام سجاد(ع):

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى حـَمـَلَنـا فـى الْبـَرّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقَنا مِنَ الطَّیّباتِ وَ فَضَّلَنا عَلى کَثیرٍ مِنْ خَلْقِهِ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضیلا.

و همچنین:

اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى اَطْعَمَنا وَسَقانا وَکَفانا وَاَیَّدَنا وَاوانا وَاَنْعَمَ عَلَیْنا وَاَفَضَلَ اَلْحَمْدُللّهِ الَّذى یُطْعِمُ وَلایُطْعَمُ.

*از امام صادق(ع):

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى یُطْعِمُ وَلایُطْعَمْ.

همچنین:

اَلْحَمْدُالِلّهِ الَّذى جَعَلَنى اَشْتَهیهِ

همچنین (به نقل از امام باقر):

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى اَشْبَعَنا فى جائِعینَ وَ اَرْوانا فى ظامِئینَ وَ اوانا فِى ضاحینَ وَحَمَلَنا فى راجلینَ وَ امَنَنا فى خائِفینَ وَ اَخْدَمَنا فى عانینَ.

*از امیرالمومنین علی(ع) برای رفع ضعف معده(یا معده درد):

اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ خَیْرِ اْلاَسْماءَ اْلاَرْضِ وَالسَّماءِ اَلرَّحْمنِ الرَّحیم الَّذى لایَضُّرُ مَعَهُ داءٌ.


  • شیرین الف
دارم به این فکر میکنم که...

طعم نماز خوندن وقتی به همسرت اقتدا میکنی چقدررررررررر خوشمزه تره!!!

ینی اگه بخوام فرقشو بگم میتونم چندتا مثال ملموس بزنم:

تنها نماز خوندن = پیاده روی مثل یک انسان آزاد و رها در یک ویلای جنگلی

نماز خوندن با اقتدا کردن به همسری که تمام عشق و زندگی توئه = حسی آمیخته از:

1-پیاده روی در یک جنگل زیبا در حالیکه نسیم ملایمی می وزه و آفتاب دلپذیری بالای سرت میتابه (که نه خیلی گرمه نه خیلی سرد) و صدای دلنشین پرنده ها از همه جا به گوش میرسه و شنواییتو نوازش میده، و عطر گل های وحشی شامه ت رو مست میکنه!

و

2-بالای قله ی کوه ایستادن، نظاره گر صحنه ی طلوع با شکوه خورشید بودن

و

3-پرواززززززززز تا اووووووج آسمون... رد شدن از رنگین کمون، شیرجه رفتن تو ابر! وووووی ی ی ی!

و

4-خوردن شکلات داغ غ غ غ غ از اونا که دایی سعید میگف!!!(نه مایعه نه جامد) در هنگام باریدن بارون، وقتی پشت پنجره نشستی و صدای برخورد قطره های بارون رو با پنجره میشنوی!

و

5-نشستن شبانگاهی کنار آتیش توی هوای سررررررد توی ویلا، صدای جرق جرق هیزم ها توی آتیش، درست کردن و خوردن سیب زمینی کبابی تو ذغال ها..... چایی دودی...

و خیلی حس های قشنگ دیگه که نمیتونم توصیفشون کنم!

حالا شما قضاوت کنید!

نماز خوندن تنهایی، یا با اقتدا به همسری؟!!!

  • شیرین الف
من از این وبلاگ هم اکنون استفاده ی ابزاری به نفع خودم میکنم!(البته به نفع حجابم!)

عاجزانه از تمام افرادی که:

1-در بیستمین نمایشگاه تخصصی قرآن کریم در رمضان 1391 شرکت کردن و به غرفه ی عفاف و حجاب سر زدن درخواست می کنم اگر آدرس یا تلفنی از اسپانسر اون غرفه که نمونه های چادرشو برای نمایش گذاشته بود دارن، برام بنویسن

و یا

2- در بیست و یکمین نمایشگاه تخصصی قرآن کریم در رمضان 1392 شرکت کردن و به غرفه های چادرش سر زدن در خواست می کنم اگر اون غرفه ای که طراح چادر "میزبان عروس" بود رو دیدن، بهم بگن اسم تولیدی شون چی بود؟! و اگر آدرسی دارن برام بذارن

و یا

3- در هیچکدوم از این نمایشگاها شرکت نکردن اما میدونن تولیدی چادر در تهران کجاس که چادر "میزبان عروس" یا "باران" رو داشته باشه برای فروش

بی اندازه نیازمند یاری شما دوستان هستم! خدا خیرتون بده هرکس سرنخشو برام پیدا کنه براش یه هدیه معنوی در نظر میگیرم!  هرچند میدونم شماها انقد خوب هستین که فی سبیل الله انجام میدین این کار خیر رو... که ثوابش قطعا به شما میرسه و جزو اعمال ما تاخر محسوب میشه!


  • شیرین الف

زمان: یکشنبه غروب

موقعیت: شیرین در خوابگاه، محمدمجتبا در هتل، مامان ط. (مامانه سید) در خانه

صحنه:

سیدمحمدمجتبا و شیرین [از طریق تماس تصویری در اسکایپ] مشغول تبادل مکنونات قلبی!

محمدمجتبا: "شیرینم، میتونی زنگ بزنی به مامانم بگی باهام تماس بگیره؟"

شیرین:"چشششششمممممم...عششششقممممم..."

بعد از تماس شیرین با مامان ط. و برگشتن او به اسکایپ

سیدمحمدمجتبا:"مرسی خانومم. دستت درد نکنه عزیزم"

شیرین: "خواهش میکنم عزیزم کاری نکردم که..."

دوباره بعد از مدتی حرف زدن:

سید محمدمجتبا:"شیرینم ممنون که به مامانم گفتی زنگ بزنه عزیزم. تو خیلی خوبی."

شیرین:"خواهش میکنم عزیزم. قربونت برم"

بعد از تماس گرفتن مامان ط. و صحبت کردن محمدمجتبا با او، ادامه ی مکالمه:

سیدمحمدمجتبا:"شیرینم مرسی که زنگ زدی به مامانم بش گفتی بهم زنگ بزنه. مرسی مهربونم."

شیرین:"خواهشششش میکنم قابلی نداششتتتت... عزیزم مگه چیکار کردم انقد تشکر میکنی؟"

سیدمحمدمجتبا:"خیلی خانومی..."

شیرین:

بعد از اتمام مکالمه و موقع خداحافظی:

سیدمحمدمجتبا:"عزیزدلم دستت درد نکنه که زنگ زدی به مامانم باهام تماس بگیره خوشکلم"

شیرین:"فدات شم انقد تشکر میکنی من لوس میشما... یه جوری میگی انگار چیکار کردم."

------------------

خدایا برام نگهش دار...چقد قدرشناسه...وقتی این کارا رو میکنه مشتاق تر میشم براش هر کاری بکنم...هرکاری...حتی از این کارا:

الحمدلله...


  • شیرین الف
یادمه روزی که داشت خداحافظی میکرد، پسرا و آقایون دوست و آشنا همه بهش گفته بودن برو اونجا خوش بگذروووون ن ن ن ن ن...منظورشون از اون خوش گذروندنا بوداااااا

اما اونا انگار هنوز محمده منو نشناختن... فداش بشم الهی. چندساعت قبل از اینکه بره رفته بودیم تو اتاق، بهم گف "شیرین من مال توام، تو هم مال من، اونایی که این حرفا رو میزنن هیچی از عشق و تعهد وزندگی مشترک سرشون نمیشه.(من:)من اگه میخواستم از این ببخشید ببخشید  ک.ث.ا.ف.ت کاریا کنم که اصلا ازدواج نمیکردم. اونا نمیفهمن من انقد عاشق توام که حتا نمیتونم به کسه دیگه ای فکر کنم! مطمئن باش به هیچکس حتا نگاه نمیکنم. نه اینکه کسی رو نبینم؛ میبینم، اما نگاه نمیکنم.(منظورش همون تفاوتی بود که بین شنیدن و گوش دادن هس).......(بقیه ش سانسور نویسنده)

حرفایی بهم زد که آروم ترم کرد، آروم بودم آروم ترم کرد...عاشق بودم، عاشق ترم کرد...بهش اعتماد و اطمینان داشتم، چندبرابرش کرد.... خدا رو شکر کردم به خاطر مردی که انقد پاکه...

دیروز از طریق اسکایپ صحبت میکردیم، حالش خیلی بد بود... میگف خیلی داره بهش فشار میاد... هم به خاطر دوری از وطن، هم به خاطر اینکه همهش تو هتله، همهش غذای بیرونی میخوره...هم به خاطر...نبودن من... من میفهمم حالشو...و میفهمم چقد سخته تو فضایی باشی که همه چی یه جوریه که بیشتر دلتنگت میکنه.... شاید اگر هرکس دیگه ای بود نگران میشدم که نکنه.... اما وقتی میدونم مجتبا، مجتباس، آروم میشم و خیالم راحت میشه... شاید اگه شوهرم محمدمجتبا نبود تا الان دیوونه شده یودم... خدایا شکرت!

  • شیرین الف
فداش بشم الهی، الان یه بار دیگه برای چندهزارمین بار بهم ثابت شد که چقد دوسم داره. عزیزکم... یاد هفت مرحله ی عرفان افتادم که آخرین مرحلهش فنا در معشوقه. با خودم فکر کردم که الان محمدمجتبا به آخرین مرحله رسیده و خودشو دیگه نمیبینه و فقط من براش مهمم. در حدی که صدای بقیه در اومده.

بهش گفتم عزیزم ناراحت نباش، اونا یا عاشق نیستن، یا اگه هستن هنوز به این مرحلهش نرسیدن

به قول مولانا:

محرم این هوش جز بیهوش نیست، مر زبان را مشتری جز گوش نیست

اونا حال تو رو درک نمیکنن زندگیم...

خدایا شکرت که همسری بهم دادی که انقد دوسم داره...

  • شیرین الف
عاقد_ عروس خانم آیا وکیلم؟

مامانم_عروس رفته دست بوسی خانم فاطمه ی زهرا...
عاقد_ به به! به به! خوشا به سعادت عروس خانم... عجب جای دوری رفته ها! پس تا برگرده من چندتا دعا بخونم برای خوشبختیشون  شما آمین بگین

[بعد از دعاها] عاقد_ برای بار دوم عرض میکنم.......... عروس خانم آیا وکیلم؟

زینب_عروس رفته از آسمون ستاره های خوشبختی بچینه!

عاقد_ ماشالا تا حالا آقا دوماد میرف تو آسمون، حالا دیگه عروس خانمم میره!

برای بار سوم....عروس خانم آیا وکیلم؟

فروغ_عروس رفته از باغ آرزوها پروانه ی شادی بیاره!

عاقد_ واااای این عروس خانم عجب جاهایی میرن ها، من فک کنم زیرلفظی میخوان...

[بعد از گرفتن زیر لفظی] حالا بذارین دو بار دیگه بخونم که به نیت پنج تن بشه پنج تا...

[دوبار دیگه خطبه رو سریع خوند و:] عروس خانم آیا وکیلم؟

[سکوت]...

من_ بسم الله الرحمن الرحیم

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما

با امید به خدای بزرگ و مهربون برای خلق یک زندگی سعادتمندانه و شاد که سرشار از مودت و رحمت و کمال و موفقیت باشه، با کسب اجازه از محضر مقدس(قرار بود بگم ساحت مقدس!) حضرت ولیعصر، با اجازه ی پدرم و مادرِ عزیزم(که البته قرار بود بگم پدر و مادر عزیزم!)... (یه مکث برای اثرگذاری بیشتر!!!) بله!

  • شیرین الف